کد مطلب:29925 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:106

مُغَیرة بن شُعبه












او در سال پنجم هجری اسلام آورد، پس از آن كه گروهی از قبیله خویش (ثقیف) را به قتل رسانده بود و فراری بود.[1].

در آغاز، از سوی عمر، زمامدار بحرین[2] شد. سپس عمر، او را به زمامداری بصره گمارد و [ پس از مدّتی] او را به خاطر ارتكاب زنا،[3] از آن جا بركنار ساخت و استاندار كوفه كرد)!).[4].

به قول یكی از نكته سنجان:یكی به دیگری می گفت:خداوندْ چنان بر تو خشم گیرد كه امیر مؤمنانْ عمر بر مغیره گرفت (او را از حكومت بصره كنار نهاد و زمامدار كوفه ساخت)!

به همین دلیل عملش، امام علی علیه السلام او را در همان زمان، به سنگسار شدن، تهدید كرد.[5].

عثمان، مدّتی او را به زمامداری كوفه منصوب كرد.[6].

هنگامی كه برای خلافت با علی علیه السلام بیعت شد، مغیره نیز با ایشان بیعت نمود و به علی علیه السلام پیشنهاد داد كه استانداران عثمان را كنار ننهد و طلحه و زبیر را برای زمامداری برخی از مناطق، منصوب كند؛ امّا امام علیه السلام پیشنهاد وی را نپذیرفت.[7].

شایسته است یادآور شویم كه مغیرة بن شعبه، در دوران امام علیه السلام، در سپاه معاویه مشاركت نداشت؛[8] امّا با علی علیه السلام دشمنی می كرد.[9].

هنگامی كه [ از سوی معاویه] به وی مسئولیّتی پیشنهاد شد، به سوی معاویه رفت. معاویه هم او را بر كوفه منصوب كرد.[10] وی بر منبر، امام علی علیه السلام را دشنام می گفت.[11].

مُغَیره، سرانجام، در سال 50 هجری مُرد.

وی، به زیركی و اشتیاق زیاد به ازدواج و طلاق، معروف بود، تا جایی كه تاریخ نگاران، تعداد زنان او را هفتاد،[12] سیصد، و حتّی هزار زن هم بر شمرده اند.[13].

6259. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:هامان این امّت، مغیرة بن شعبه است.[14].

6260. امام علی علیه السلام - خطاب به عمّار بن یاسر، هنگامی كه سخن مغیرة بن شعبه را برای ایشان نقل كردند -:ای عمّار! رهایش كن، كه او از دین بهره ای ندارد، مگر آنچه او را به دنیا نزدیك ساخته باشد؛ و او خویش را به عمد، [ درباره حقّانیت من یا معاویه] به شبهه انداخته است تا شبهه ها را بهانه ای برای لغزش هایش قرار دهد.[15].

6261. الغارات - به نقل از جُندَب بن عبد اللَّه -:نزد علی علیه السلام از مغیرة بن شعبه و علاقه اش به معاویه سخن به میان آمد. فرمود:«مگر مغیره كیست؟ اسلام آوردن وی، در پی هرزگی و خیانتی بود كه با گروهی از قومش كرد كه از جانب او آسوده خاطر بودند.

او به قوم خویش یورش بُرد و در میان آنان كار زشت انجام داد. آن گاه از آنان گریخت و به عنوان پناهنده به اسلام، نزد پیامبرصلی الله علیه وآله آمد [ تا از دست قومش در امان بمانَد]. سوگند به خدا، از زمانی كه اسلام آورده، كسی از او فروتنی و افتادگی ندیده است.

آگاه باشید كه پیش از قیامت، از قبیله ثقیف، فرعون هایی خواهند بود كه از حق، كناره می گیرند و آتش جنگ را می افروزند و از ستمكاران، پشتیبانی می كنند.

آگاه باشید! ثقیف، مردمی نیرنگبازند كه به هیچ پیمانی وفا نمی كنند و با عرب، چنان دشمنی می ورزند كه گویی از آنان نیستند.

البتّه در بین آنان، گاه، فرد صالحی پیدا می شود، از جمله:عروة بن مسعود و ابو عبید بن مسعود (كه در منطقه قُسّ الناطف[16] در ساحل فرات شهید شد). و البته فرد صالح در قبیله ثقیف، كمیاب است».[17].

6262. شرح نهج البلاغة - به نقل از ابو جعفر اِسكافی -:معاویه، گروهی از صحابیان و گروهی از تابعیان را برای جعل كردن احادیث زشت درباره علی علیه السلام - كه شامل طعن بر آن حضرت و برائت جستن از ایشان بود - گمارد و برای آنان مزدی مقرّر كرد كه موجب تشویق برای چنین كاری می گشت.

آنان نیز برای خشنودی معاویه به جعل حدیث پرداختند، از جمله آنان [ از صحابه]:ابو هریره، عمرو بن عاص، مغیرة بن شعبه؛ و از تابعین، عروة بن زبیر بودند.[18].

6263. شرح نهج البلاغة - به نقل از ابو جعفر اِسكافی -:مغیرة بن شعبه به طور صریح، علی علیه السلام را بر منبر كوفه لعن می كرد؛ چرا كه در روزگار عمر، در جریان زنای مغیره - كه ابو بكره درباره آن، شهادت داد و زیاد، از شهادت دادن، سر باز زد - علی علیه السلام گفته بود:«اگر مغیره را ببینم، سنگسارش خواهم كرد» و این سخنِ علی علیه السلام، به مغیره رسیده بود. مغیره هم به خاطر این مسئله و نیز مسائل دیگری كه از علی علیه السلام در دل انباشت، با علی علیه السلام دشمنی می كرد....

مغیرة بن شعبه اهل دنیا بود و دینش را به چیزی اندك از دنیا می فروخت و با بدگویی علی بن ابی طالب علیه السلام معاویه را خشنود می كرد. روزی در مجلس معاویه گفت:پیامبر خدا، دخترش را از روی دوستی، به ازدواج علی در نیاورْد؛ بلكه می خواست خوبی های ابو طالب را در حقّ خویش، جبران كند.

اخباری درست به ما رسیده كه مغیره بر منبر عراق، علی علیه السلام را بی شمار، لعن كرده است.[19].

6264. شرح نهج البلاغة:مغیره، زناكارترینِ مردم در زمان جاهلیّت بود. هنگامی كه اسلام آورد، اسلام، وی را محدود كرد. در وجود او نشانه هایی از این حالت، مانده بود كه به هنگام زمامداری اش بر بصره، نمود پیدا كرد.[20].

6265. الإصابة - به نقل از مغیرة بن شعبه -:من نخستین كسی هستم كه در عصر اسلام، رشوه داده ام:پیش یَرفَأ (دربان عمر) می آمدم و با وی می نشستم و به وی می گفتم:«این عمامه را بگیر و به سر بگذار، كه من تای این عمامه را دارم». وی با من اُنس پیدا می كرد و به من اجازه می داد كه وارد شوم و بنشینم.

من وارد می شدم و [ همان جا] پشت در می نشستم. رهگذر كه می گذشت، [ با خود] می گفت:مغیره در نزد عمر، از منزلتْ برخوردار است؛ چون در آن هنگامی كه دیگران نمی توانند پیش وی بروند، مغیره می رود.[21].

6266. شرح نهج البلاغة:مغیرة بن شعبه، علی علیه السلام را از زمان پیامبر خدا دشمن می داشت؛ ولی این دشمنی، در روزگار ابو بكر، عمر و عثمان، فزونی یافت.

در روزی كه با علی علیه السلام برای خلافتْ بیعت شد، او به علی علیه السلام پیشنهاد كرد كه [ آن حضرت، ]معاویه را برای مدّتی كوتاه در شام نگه دارد و آن هنگام كه در شام به نام او خطبه خوانده شد و دعوتش جا افتاد، معاویه را - همان گونه كه عمر و عثمان، وی را نزد خویش خوانده بودند - پیش خود بخواند و زمامداری را از وی بگیرد.

علی علیه السلام این را نپذیرفت. و این، خیرخواهی ای از سوی دشمنی كینه توز بود.[22].

6267. الغارات - به نقل از كلبی -:هنگامی كه بُسر از مكّه به سوی طائف[23] در حركت بود، مغیرة بن شعبه به وی چنین نوشت:«امّا بعد، خبر حركتت به سمت حجاز و فرود آمدنت در مكّه و سختگیری ات بر شكداران و گذشتت از گنهكاران و بزرگداشتت نسبت به خردمندان، به من رسید؛ و من نظرت را ستایش كردم.

بر كار شایسته ای كه انجام می دهی، پایدار باش، كه خداوند در كار خیر، جز خیر، بر خیرخواهان نمی افزاید.

خداوند، ما و شما را از فرمان دهندگان به معروف، حركت كنندگان به سوی حق، و بسیار یادكنندگانِ خویش، قرار دهد!».[24].

6268. الكامل فی التاریخ - در یادكردِ بیعت ولایت عهدی برای یزید -:آغاز و ابتدای این كار از مغیرة بن شعبه بود.

[ داستان از آن جا شروع شد كه] معاویه تصمیم گرفت مغیره را از كوفه بردارد و سعید بن عاص را به جای وی بگمارد. خبر این تصمیم به وی رسید. [ او هم پیش خود] گفت:درست، آن است كه پیش معاویه بروم و استعفا بدهم تا بی علاقه گی ام به زمامداری، در پیش مردم، آشكار گردد.

او پیش معاویه رفت و وقتی به آن جا رسید، به یاران خود گفت:اگر اكنون ولایت و زمامداری را برای شما به دست نیاورم، هیچ گاه، آن را به دست نخواهم آورد.

سپس پیش یزید رفت و به وی گفت:بزرگان اصحاب پیامبرصلی الله علیه وآله و خاندان وی، و بزرگان قریش و سردمداران آن، از بین رفته اند و تنها فرزندان آنان باقی مانده اند و در بین این فرزندان، تو برترین، خوش رأی ترین و آگاه ترینِ به سنّت و سیاست هستی؛ ولی نمی دانم چه چیزی مانع شده است كه امیر مؤمنان [ معاویه ]برای تو بیعت نمی گیرد.

یزید گفت:فكر می كنی كه این كار، شدنی است؟

گفت:آری.

یزید، پیش پدرش رفت و سخن مغیره را به وی گفت.

معاویه، مغیره را خواست و گفت:یزید، چه می گوید؟

مغیره گفت:ای امیر مؤمنان! خود دیدی كه پس از عثمان، چه خونریزی و اختلافی به وجود آمد! یزید می تواند جانشین تو باشد. خلافت را برای وی استوار كن كه اگر برای تو پیشامدی شد، او پناهی برای مردم و جانشینی برای تو باشد و [ بدین ترتیب، ] نه خونی ریخته شود و نه فتنه ای به وجود آید.

معاویه گفت:چه كسی برای من این كار را انجام می دهد؟

گفت:من، مردم كوفه را و زیاد، مردم بصره را برای تو سامان خواهیم داد. پس از این دو شهر، هیچ كس با تو مخالفت نخواهد كرد.

معاویه گفت:به كارت برگرد و درباره این موضوع با افرادی كه به آنان اعتماد داری، صحبت كن. بیندیش و ما هم می اندیشیم.

مغیره با معاویه خداحافظی كرد و به سوی یارانش برگشت. یارانش گفتند:چه خبر؟ گفت:پای معاویه را در میان امّت محمّد، در گودالی بس عمیق نهادم و شكافی در امّت انداختم كه هیچ گاه ترمیم نخواهد شد. و این شعر را خواند:

منم آن كه در نجواها (توطئه ها) حضور دارم

و دشمنان را برمی انگیزانم و خشم آنان را شعله ور می كنم.

مغیره به كوفه آمد و جریان یزید را با كسانی كه بدانها اعتماد داشت و می دانست از پیروان بنی امیّه اند، در میان گذاشت. آنان بیعت با یزید را قبول كردند. مغیره هیئتی ده نفره - و نیز گفته شده:بیشتر از ده نفر - از آنان را به سوی معاویه گسیل داشت و سی هزار درهم به آنان داد و پسرش موسی بن مغیره را بر آنان گماشت.

آنان پیش معاویه آمدند و بیعت با یزید را برای او خوب جلوه دادند و وی را به گرفتن بیعت، فرا خواندند.

معاویه گفت:در افشای این موضوع، شتاب نكنید و بر نظرتان پایدار باشید. آن گاه به موسی گفت:پدرت دین اینان را به چند خریده است؟

گفت:سی هزار درهم.

معاویه گفت:دینشان را ارزان فروخته اند![25].









    1. صحیح البخاری:2581/976/2، مسند ابن حنبل:18177/331/6 و 18950/498.
    2. بحرین، سرزمینی میان ساحل جنوبی خلیج فارس و كرانه های شمالی صحرای بزرگ عربستان، شامل:اَحسا (لحسا)، هَجَر، هَفوف، جزیرة اُوال (بحرین امروزی) و... (ر. ك:جغرافیای تاریخی كشورهای اسلامی:231/1)
    3. اُسد الغابة:5071/239/5، الاستیعاب:2512/8/4، الإصابة:8197/157/6.
    4. تاریخ دمشق:41/60، سیر أعلام النبلاء:7/28/3.
    5. شرح نهج البلاغة:69/4.
    6. اُسد الغابة:5071/239/5، الاستیعاب:2512/8/4.
    7. أنساب الأشراف:10/3، مروج الذهب:363/2، تاریخ الطبری: 440/4، الأغانی:101/16.
    8. سیر أعلام النبلاء:7/29/3، اُسد الغابة:5071/239/5، الاستیعاب:2512/8/4.
    9. الغارات:516/2.
    10. المستدرك علی الصحیحین:5890/506/3، تاریخ دمشق:45/60.
    11. مسند ابن حنبل:19308/80/7 و 1631/398/1، المستدرك علی الصحیحین:5898/509/3.
    12. سیر أعلام النبلاء:7/31/3.
    13. اُسد الغابة:5071/238/5، الاستیعاب:2512/8/4.
    14. الإیضاح:66.
    15. نهج البلاغة:حكمت 405.
    16. قسّ الناطف، منطقه ای در نزدیكی كوفه در كنار ساحل فرات است. جنگ ایرانیان و مسلمانان در زمان خلافت عمر، در این منطقه واقع شد و ابو عبید بن مسعود ثقفی، در جریان آن، كشته شد. (تاج العروس:415/8)
    17. الغارات:516/2، شرح نهج البلاغة:80/4.
    18. شرح نهج البلاغة:63/4.
    19. شرح نهج البلاغة:69/4 و70.
    20. شرح نهج البلاغة:239/12.
    21. الإصابة:8197/157/6.
    22. شرح نهج البلاغة:101/16.
    23. طائف، شهر كوچكی است در نزدیكی مكّه، بر دامنه كوه غَزوان، كه خُنك ترینِ نقطه حجاز شمرده می شود. (تقویم البلدان:94)
    24. الغارات:609/2، شرح نهج البلاغة:12/2.
    25. الكامل فی التاریخ:508/2. نیز، ر. ك:تاریخ الطبری:301/5، الإمامة و السیاسة:187/1.